شب غریبان سحر ندارد (2)
سکینه امشب پدر ندارد
غریب حسین جان، غریب حسین جان (2)
بهار زینب خزان ز آه است (2)
گهى دو چشمش به نور ماه است
گهى نگاهش به قتلگاه است
غریب حسین جان، غریب حسین جان (2)
نسیم صحرا شده معطر (2)
ز عطر روى على اکبر
کجاست عمه، کجاست مادر
غریب حسین جان، غریب حسین جان (2)
بگو خلایق ز غم خروشند (2)
بگو به اطفال لبن ننوشند
بگو به سادات کفن نپوشند(2)
غریب حسین جان، غریب حسین جان (2)
کبوتران را ز لانه بردند
زوادى خون نشانه بردند
رباب دلخون پسر ندارد
غریب حسین جان، غریب حسین جان
در میان دشمن
اى خدا شب شده و من چه کنم؟
یکتن و این همه دشمن چه کنم؟
اهل کوفه همه پیمان شکنند
خوب نمک خوار و نمک دان شکنند
صبح با من همگى پیوستند
شب در خانه برویم بستند
صبح من شمع و همه پروانه
شب بیگانه تر از بیگانه
صبح بر دامن من چنگ زدند
شام از بام مرا سنگ زدند
طوعه امشب تو مرا خانه بده
مرغ بر بسته ام و لانه بده
پنج شنبه 29 شهریور 1397 - 12:2:42