تهران- الکوثر: قدم زدن در بلوار قدس دولتآباد چیزی کم از قدمزدن در خیابانهای نجف و کربلا و کاظمین و بغداد ندارد؛ فلافل و سمبوسههای عربی و شیرینیهای لبنانی و عراقی که مشابهش را جای دیگری در تهران پیدا نمیکنید. گاهی چشمتان به مردان و پیرمردان دشداشهپوش میافتد که گوشهای برای خوردن چای تلخ و شیرین عراقی دور هم جمع شدهاند.
ساکنان این محله باور دارند هیچ کجای تهران نمیتوانید فلافل و شاورمای اصل پیدا کنید که طعمی مشابه فلافل و شاورمای دولتآباد داشته باشد و انصافا همینطور است.
دولتآباد کجاست؟
دولتآباد از محلههای قدیمی شهرری در جنوب تهران در جوار دو بزرگراه آزادگان و امامعلی قرار دارد. بر خلاف تصور عمومی از محلات جنوب شهر تهران، دولت آباد محلهای است با خیابانهای دلباز و سرسبز. این محله در اصل در سال ۱۳۴۹ توسط شرکت دولتآباد که یک شرکت خصوصی بود، ساخته شد. بقعه امامزادگان ابراهیم و اسماعیل و قلعهی شجاع السلطنه صفوی (اوایل قاجار) در این محله از تفرجگاههای مردم تهران قدیم بوده است. این محله علاوه بر ساکنان قدیمی تهرانی، ساکنانی از اقوام عرب، ترک و سایر اقوام ایرانی را در خود جا داده است اما از میان این ساکنان آنها که بیشتر به چشم میآیند عربها هستند.
بیشتر ساکنان عرب این محله را معاودین عراقی تشکیل میدهند. معاودین که به فارسی به معنای بازگرداندهشدگان است، مردمی هستند دو قرن پیش از ایران به عراق مهاجرت کردند و در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی یعنی در زمان حکومت حسن البکر و صدام از عراق اخراج شدند. در زمان حکومت صدام تمام اموال و داشتههایشان ضبط شد و از عراق اخراج شدند اما توانستند در ایران کاسبی را دوباره از سر بگیرند و حتی بسیار موفق شوند.
محل تجارت اصلی آنها که به سه گروه کربلاییها، نجفیها و کاظمینیها تقسیم میشوند، کوچهی مروی در خیابان ناصرخسرو و سپس دولتآباد است اما محل سکونت اصلیشان همان دولتآباد شهرری است.
امروزه علاوه بر عراقیها ساکنانی از سوریه و لبنان و بحرین نیز در دولتآباد زندگی میکنند. بلوار قدس دولتآباد پاتوق انواع رستورانها و فروشگاههای عراقیهایی است که از ۳۰ سال پیش به تدریج در این محله ساکن شده و ریشه کردهاند. این محله در گذشته سه میدان داشت که در سال ۸۹ به چهار میدان تبدیل شد و اطراف این چهار میدان، فروشگاهها و رستورانهای خاورمیانهای مختلفی وجود دارند.
فقط نزدیک به ۱۳۰ فلافلفروشی عربی در این منطقه وجود دارد که فلافل سید معروفترینشان است. اگر ساکن تهران هستید یا به تهران سفر کردهاید پیشنهاد میکنیم شبی را در کنار مردم خونگرم و مهربان این محله بگذرانید. غذاهایی مانند کبّه، ماریا، فلافل کنجدی و شیرینیهایی مثل انواع باقلوای لبنانی، کنافه، دهین و چای شیرین عراقی را کمتر جایی در تهران پیدا میکنید. فرق چای عراقی با چای ایرانی در غلیظ بودنش است اما غلظتش دهان را اذیت نمیکند. ابتدا در استکان دورطلا، یک قاشق مرباخوری شکر میریزند و بعد روی آن چای سیاه اضافه میکنند که طعم خوشایندی دارد.
معاودین مظلومیت سیدالشهداء(ع) را بهتر درک میکنند
در دولتآباد حسینیه و مساجدی هم وجود دارد که به زبان مردم، پاتوق اعراب به حساب میآید؛ اکثر مغازهها هیئتهای زیارتی عتبات عالیات برگزار میکنند. در بیلبوردهای کنار بلوار عکس آیتالله حکیم، آیتالله سیستانی، آیتالله محمدباقرصدر و... دیده میشود. خود آیتالله حکیم قبل از عزیمت به عراق و شهادتش مدتی در این شهرک ساکن بوده است. اعراب از آنجا که در کوچههای کوفه، نجف و کربلا قدم زدهاند از خاطرات امام حسین(ع) برایمان میگویند؛ آنها که خود یکبار دچار مظلومیت شدهاند و با بیمهری از عراق اخراج شدند، بیشتر غم و ماتم سیدالشهداء(ع) را درک میکنند. آنها در هوای حسین(ع) نفس کشیدهاند.
حال و هوای محرم در دولتآباد
«شهرری» شهری است که مزد قاتل اباعبدالله(ع) شد و اکنون در دل خود عراقی کوچک را جای داده. مراسم محرم در «عراق کوچک» از روز اول محرم شروع میشود و حال و هوای عزاداری به خود میگیرد. ایستگاههای صلواتی کنار خیابان به عزاداران چای و شربت میدهند، هر روز صبح از هر خانه یا تکیهای نذری حلیم یا نون و پنیر و خرما به عزاداران تعارف میشود.
حرکت دستههای عزاداری در تاسوعا
در روز تاسوعا، دستههای عزاداری در خیابانها عَلَمهای بزرگ و چراغانی شده و همچنین «مشاعیل» که همان علم هستند ولی با مشعلهای آتشین آذین بسته شدهاند را به حرکت درمیآورند. طبلهای آنها بر خلاف طبل ایرانیها کوچک به شکل ذوزنقه هستند و از پوست حیوانات درست شدهاند که با چوبی عصامانند به آنها زده میشود.
مردانی در جلوی دستهها شیپور مینوازند و مردم عزادار در دسته با نوای «حیدر حیدر» آنها را همراهی میکنند، همچنین در جلوی دسته، پرچمهای بزرگ به حرکت درمیآیند که نماد عباس علمدار است و سنجهای کوچکی که با چوب زده میشود. مردان عرب که دشداشه مشکیرنگ و دستار سیاه به سر خود بستهاند در جلوی دستهها در حرکت هستند و از هر دسته صدای مداحان به زبان عربی پخش میشود. درسالهای دورصبح عاشورا مردان با لباس سفید قمه میزدند که اکنون این رسم برچیدهشده است.
مراسم سوزاندن خیمهها در عاشورا
در ظهر عاشورا، ابتدا در مراسمی تعزیهمانند، سپاهیان یزید با اسبهای خود به سمت خیمهها هجوم میآورند و آنها را آتش میزنند در این هنگام سوز آه و نالههای مردم به همراه دود سیاه تمام بلوار را دربرمیگیرد، بعد از رفتن سپاهیان یزید مردم تکههای سوختهنشده از خیمهها را به تبرک میبرند.
پس از آن نوبت قبیله «طواریج» میشود که به عزاداری و اظهار ندامت بپردازند. این قبیله در یاری امامشان کمی درنگ کردند و زمانی به میدان جنگ رسیدند که خیمهها آتش گرفته و جنگ تمام شده بود.
مراسم شام غریبان و روز سوم شهادت امام(ع)
عاشورا تمام شد، عزاداران خاکآلود و گریان به حسینیهها میروند تا بعد از صرف نهار برای شام غریبان حاضر شوند. شام غریبان دولتآباد مانند دیگر مناطق است و مراسم سوم امام در منطقه بازار تهران دنبال میشود.
در روز سوم امام قبیله «بنی اسد» به صورت دسته عزاداری به خیابان میآیند؛ بنیاسد نام قبیلهایست که پس از قیام عاشورا پیکر شهیدان را به خاک سپردند. زنان آنها، هنگام عبور پیکر شهدا را دیده سریعا به قبیله خود رفته و هنگامی که از مردان حرکتی ندیدند با بیل و کلنگ برای خاکسپاری حرکت کردند. در آن هنگام بود که مردانشان هم آنها را همراهی کردند و حضرت سجاد(ع) آنها را در شناسایی شهدا یاری رساندند.
شنبه 24 شهریور 1397 - 11:57:49