تهران- الکوثر: توسل در لغت به معنای تقرّب به غیر از طریق ابزار، عمل یا شخص دیگر است. «وَسّلَ» نیز به همین معنا به کار میرود.
در المنجد آمده است: «وسَّل و توسَّل الی الله بعملٍ او وسیله: عَمِلَ عملاً تقرّبَ به الیه تعالی»؛ و وسیله به معنای چیزی است که با آن، این تقرّب حاصل میشود: «الوسیله: ما یتقرَّبُ به الی الغیر». توسل به معنای تضرّع، استجداء [استعطاء]، التماس، استرحام، استدعا، و تذرُّع، نیز آمده است.
معنای اصطلاحی توسل
توسل به معنای مصطلح در فرهنگ شیعی را میتوان به صورت زیر تعریف کرد:
توسل عبارت است از خواستن حقیقی از حقیقت وجود انسانهایی برگزیده و کامل برای وساطت در امر خیری مربوط به دنیا یا آخرت.
از این تعریف چندین مطلب به دست میآید:
الف) بدیهی است که توسل صرفاً لقلقه زبان نیست، بلکه خواستنی حقیقی است.
ب) روشن است که ما در توسل هرگز از قبر یا بدن فیزیکی و جسم پیامبر یا امام و... چیزی طلب نمیکنیم، بلکه از حقیقت وجودی آنان که به عقیده ما نفس نبوی و یا وَلَوی آنان است، استمداد میطلبیم.
ج) متوسلٌ به میبایست نسبت به متوسل از کمال و مرتبت وجودی بیشتر و بالاتری برخوردار باشد، زیرا وساطت جز در این صورت که واسطه، فوق متوسل و دون متوسل الیه باشد، معنا ندارد.
د) توسل میبایست در امر خیر یعنی امری که منافاتی با نظام احسن الهی ندارد، باشد.
ه) موضوع توسل میتواند امر خیر دنیوی و یا اخروی باشد.
و) ظرف توسل دنیاست، به خلاف شفاعتِ مصطلح که ظرف آن، جهان آخرت است.
برخی شفاعت به معنای عام و لغوی آن را در تعریف توسل آورده و چنین گفته اند:
الاستغاثهُ بالنبی «ص» و بإخوانه النبیین و المرسلین و بالأولیاء و الصالحین، هی عبارهٌ عن سؤال الشفاعه منهم لقضاء الحوائج و دفع النوائب و تفریح الکروب.
روشن است که شفاعت در تعریف فوق به معنای وساطت است و نه به معنای شفاعت مصطلح که ظرف تحقق آن قیامت است.
توسل، نوعی شفاعت در دنیا
معنای اصطلاحی شفاعت، واسطه شدن شخص در قیامت برای بهره مندی دیگران از فیض و رحمت الهی است.
با توجه به این معنا میتوان گفت که اگر این گونه وساطت در همین جهان نیز واقع شود، نوعی شفاعت محسوب میشود و طلب کردن این گونه وساطت نیز نوعی شفاعت خواهی است.
در فرهنگ اسلامی ما از این مسئله تحت عنوان توسل یاد شده است.
بنابراین میتوان گفت: توسل عبارت است از خواستن و تقاضا کردن از شخصی در دنیا برای وساطت در حصول نعمت و سعادت و یا رفع نقمت و شقاوت دنیوی یا اخروی که جامع این دو، همان معنای خیر است و خیر امری است که هماهنگ با نظام احسن الهی باشد. از همین رو شرور نمیتوانند متعلق نذر و امثال آن و نیز موضوع توسل باشند، چون در قلمرو اراده الهی و خواست وسائط قرار نمیگیرند.
نکته قابل تذکر آن که توسل هرگز به معنای طلب وساطت تکوینی نیست، یعنی در توسل، شخص واسطه، خود در سلسله علل تکوینی مطلوب واقع نمیشود و آن را به وجود نمیآورد، بلکه تنها به این معناست که او نیز دعا میکند و از خدا میخواهد که حاجت و نیاز شخص متوسل برآورده شود، به بیان دیگر از خداوند میخواهد که دعاهای شخص متوسل، مستجاب شوند.
حاجت باید مشروع یعنی موافق با نظام اسباب و مسببات باشد تا در راستای اراده متوسلٌ به مثل نفوس انبیاء اولیاء الهی و متوسل الیه یعنی خداوند قرار گیرد. سرّ این که برخی توسلات و دعاهای ما اجابت نمیشوند همین است که با نظام کلی هستی که نظام احسن است، سازگار نیستند.
شکی نیست که شرط مؤثر بودن توسلات این است که افرادی که برای وساطت مورد توسل قرار میگیرند، افرادی شایسته و برگزیدگانی وارسته باشند که درخواستشان در پیشگاه الهی مقبول افتد و به اصطلاح «مستجاب الدعوه» باشند. اینان کسانی هستند که اراده و مشیت آنها فانی و مندک در اراده الهی و مطابق نظام الهی است.
هر موجودی که در مقایسه با شخص متوسل، قرب بیشتری نسبت به خداوند داشته باشد، نبوتاً میتواند مورد توسل قرار گیرد. اما اثباتاً مصداق روشن و متیقن متوسلٌ به، معصومین علیهم السلام هستند که از طریق روایات به ما معرفی شده اند.
توسل مجازی و حقیقی
حقیقت توسل همان خواست قلبی و کشش درونی متوسل نسبت به متوسل به برای قرب متوسل الیه یعنی خداوند است و این همه در محور حقیقت است، نه مجاز. خواست و میل قلبی حقیقی، امری جدای از حقیقت وجودی شخص متوسل نیست و لذا توسل به معنای هماهنگ ساختن حقیقت وجودی انسان و تحول جوهر و ذات فرد در راستای حقیقت وجود ذوات مقدسه اولیاء الهی است که حقیقت این ذوات نیز به نوبه خود جلوهای از مقام حق محض و کمال مطلق است.
وقتی روح شخص متوسل، از ارواح انبیاء و اولیاء معصوم (ع) رنگ میگیرد، در حقیقت مصطبغ به صبغه الله میشود و این یک امر حقیقی است که آثاری حقیقی نیز به دنبال دارد. توسل حقیقتاً از مقوله تلفظ نیست گرچه از ناحیه اولیاء دین، الفاظ توسل و دعا نیز مأثور است. آنان، هم حقیقت توسل و هم الفاظ حاکی از حقیقت آن را تعلیم داده اند.
اگر ما تنها به تلفظ بسنده کنیم، هرگز نباید توقع آثار توسل را داشته باشیم و علت اینکه بسیاری از دعاها و توسلات ما مستجاب نیست همین است. سرّ عدم استجابت دعا و توسل این است که مقصود و مطلوب ما در منظومه نظام احسن هستی نمیگنجد و خیر نیست و یا مقتضی آن که همان انقلاب و تحول جوهری در درون ماست، موجود نیست.
استکبار مانع توسل
جوهر توسل، عبودیت و خضوع است. شخص متوسل کسی است که برای خضوع و خشوع در برابر خداوند حاضر است در برابر بندهای از بندگان الهی تضرع و زاری و از او طلب دعا کند و بدین وسیله خود را در آستان حق، حقیر و ذلیل و خاضع سازد تا شاید همین تحول و انقلاب درونی، سبب پیدایش سنخیت با کمال مطلق شود و اسباب تقرب را فراهم آورد. پیداست اگر شخصی روحیه استکباری داشته و عجب و غرور و خود بزرگ بینی در جان او رسوخ کرده باشد، حاضر به توسل نمیشود.
کسانی که در برابر خداوند گردن فرازی میکنند، به طریق اولی در برابر انبیاء و معصومین (ع) نیز سر تعظیم فرود نخواهند آورد و اهل توسل نیستند. کسی که در برابر معصومین و انسانهای کامل که عبد خدایند حاضر به خضوع نیست، دیر یا زود در برابر خداوند نیز گردن فرازی خواهد کرد.
قرآن کریم در آیه پنجم سوره منافقون به وضوح بدین لطیفه اشاره فرموده است:
و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤسهم و رأیتهم یصدون و هم مستکبرون.
آن هنگام که به آنان (منافقان) گفته میشود نزد رسول خدا آیید تا وی از درگاه الهی برای شما آمرزش طلب کند، سر میپیچند و تو خود (ای رسول) میبینی که از روی استکبار و نخوت روی برمی تابند.
از این آیه به دست میآید که نقش و تأثیر توسل در اخلاق آدمی چگونه است. فرد و جامعه اهل توسل، هرگز اهل نفاق و استکبار نیستند. در تجربههای عینی نیز بخوبی میبینیم افرادی که اهل دعا و توسل اند بیش از سایرین از روحیه تواضع و فروتنی برخوردارند و به عکس، کسانی که در برابر خالق هستی زانو نزده اند، هرگز حاضر نیستند در برابر مخلوقات و بندگان صالح خداوندی تواضع و فروتنی به خرج دهند.
شبههای در باب توسل
با توجه به اینکه خداوند نسبت به همه بندگان خویش با بیانی عام و همگانی فرموده است که همه میتوانند دست نیاز به درگاه او دراز کنند و خود مستقیماً از او چیزی بخواهند، آیا توسل به شخص دیگر برای واسطه شدن در درگاه الهی با توحید در استعانت و با توحید در دعا به این معنا که تنها از خدا چیزی بخواهیم منافات ندارد؟
بطورکلی میگوییم به هیچ وجه اشکال و با توحید در دعا نیز هیچ گونه منافاتی ندارد زیرا:
اولاً: این یک امر عرفی است که وقتی کسی بخواهد از شخص دیگری تقاضای امر مهم و با ارزشی را بکند، در پی آن برمی آید که شخص سومی را که رابطه نزدیک تری با فرد مورد نظر دارد، بیابد و او را واسطه قرار دهد، شاید که مطلوب حاصل شود؛ لذا با توجه به این که انسانها از نظر درجات و مراتب قرب الهی با یکدیگر اختلاف دارند، افراد معمولی میتوانند انسانهای والاتر و شایستهتر را در پیشگاه خداوند واسطه قرار دهند و از طریق آنان حاجت خود را از خداوند طلب کنند.
منظور از عرفیت این امر آن است که اتخاذ وسیله و واسطه، ریشه در فطرت انسان دارد و لذا توسل به بزرگان و برگزیدگان الهی هماهنگ با فطرت انسان است.
ثانیاً: در خود قرآن کریم آیاتی وجود دارند که در آنها به گروهی امر شده است که باید نزد پیغمبر «ص» بیایند و از ایشان بخواهند که برایشان طلب آمرزش و مغفرت نمایند و، چون چنین نکردند، مورد توبیخ قرار گرفتند. این توبیخ حاکی از مقبولیت، مشروعیت و مطلوبیت توسل در نزد خداوند است:
ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً.
و اگر آن هنگام که گروه منافقان با نفاق و گناه بر خویش ستم کردند، از کردار خود توبه میکردند و نزدت میآمدند که برای آنها استغفار و از خدا طلب آمرزش کنی، البته خداوند را توبه پذیر و مهربان مییافتند.
چنانکه در مورد برادران حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم آمده است که پس از انجام خطاها و اشتباه کاریها در حق حضرت یوسف «ع»، نزد پدر خویش حضرت یعقوب «ع» آمدند و از او خواستند برای آنان از درگاه خداوند طلب مغفرت کند. آن حضرت نیز درخواست آنان را رد نکرد و این خود دلیل توسل از سوی آن حضرت است:
قالوا یا أبانا استغفرلنا ذنوبنا إنّا کنّا خاطئین * قال سوف أستغفر لکم ربی إنه هو الغفور الرحیمُ.
گفتند:ای پدر، برای ما از خداوند آمرزش بخواه، زیرا ما خطا کرده ایم. گفت: بزودی از پیشگاه پروردگارم برایتان طلب مغفرت خواهم کرد، خدایی که آمرزنده و مهربان است.
ثالثاً: باید دانست که توسل جستن و واسطه قرار دادن انسانهای برگزیده و شایستهای همچون انبیا و ائمه و... وقتی با توحید در دعا منافات پیدا میکند که بخواهیم آنان را در عرض خداوند قرار دهیم و مستقلاً از آنان چیزی بخواهیم که در این صورت توسل به معنای شرک ورزیدن به خدا و رقیب تراشیدن برای اوست، اما توسل جستن به ائمه علیهم السلام هرگز به این معنا نیست که آنها نیز در کنار خداوند، ربوبیت و تدبیر امور و اجابت حوائج مردم را مستقلاً به عهده داشته باشند، بلکه توسل، تنها به معنای واسطه قرار دادن انسانهای والاتری است که در پیشگاه خداوند، مقام و منزلت بالاتری دارند و از قرب بیشتری برخوردارند. در عین حال میدانیم که اینان خود از مصادیق بارز و کامل بنده و عبد الهی هستند و بالاترین افتخارشان نیز رسیدن به مقام عبودیت خالص و محض برای ذات پروردگار است. ما نیز از همین حیث عبودیت و بندگی است که برای آنان مقام و مرتبتی والا قائلیم.
از این روست که در مقام یاری جستن از پیشگاه حضرت بقیه الله الاعظم امام عصر «عج» خطاب به آن بزرگوار میگوییم: لقد توجهت الیک بحاجتی لعلمی ان لک عندالله شفاعه مقبوله و مقاماً محموداً.
(ای پیشوا و سرور من) تنها به تو چشم امید دوخته ام و تنها از تو طلب حاجت کردم، زیرا میدانم شفاعت تو در نزد پروردگار مقبول است و در بارگاه کبریایی او از مقام و ارجی عظیم و شایسته برخورداری.
در پایان زیارت جامعه نیز بر این نکته تأکید میشود که اگر ائمه و پیشوایان دین، واسطه قرار داده میشوند و به آنان توسل میجوئیم، صرفاً به این دلیل است که بندگانی شایسته و مقرب درگاه الهی هستند و لذا میتوانند در رفع گرفتاریها و برآوردن نیازها شفیع باشند.
از صفحات دین و زندگی و ندای نور الکوثر فارسی دیدن کنید
آموزش سوره های قرآن ویژه کودکان
برای عضویت در کانال سروش الکوثرفارسی کلیک کنید
چهار شنبه 3 مرداد 1397 - 14:22:5