جایگاه ارواح مؤمن و کافر

سه شنبه 21 آذر 1396 - 10:37:11
جایگاه ارواح مؤمن و کافر

ارواح در برزخ در بدنی مثالی زندگی می کنند و محل زندگی آنها بهشت برزخ و جهنم برزخ می باشد، اما محل این بهشت و جهنم کجاست؟

تهران- الکوثر:  ابوبصیر از امام صادق علیه السلام سئوال می کند که ارواح مؤمنین کجا هستند. حضرت پاسخ می فرماید:

فی حُجُراتٍ فِی الْجَنَّةِ، یأکلُونَ مِنْ طَعامِها، وَ یشْرَبونَ مِنْ شَرابِها و یقولُونَ رَبَّنا اقِمْ السَّاعَةَ لَنا وَ انْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا وَ الْحِقْ آخِرَنا بِاوَّلِنا.[1]

در حجره های بهشتی هستند، از غذای آن می خورند، از نوشیدنی هایش می نوشند و می گویند: خدایا قیامت را برای ما برسان و وعده ات را درمورد ما عملی فرما و آخرین ما را به اولین ما ملحق ساز.

بنابر آنچه که از روایات استفاده می شود، ارواح مؤمنین، منزلگاهشان وادی السلام نزد قبر حضرت علی علیه السلام است.

شخصی برادری در بغداد داشت، او دوست می داشت برادرش در مکانی شایسته زندگی می کرد تا اگر مرگ سراغش آمد در جایگاهی مقدس، روح از بدنش جدا شود. و روزی به حضور امام صادق علیه السلام رسید و مشکل خود را مطرح ساخت، حضرت فرمودند:

ما تُبالی حَیثُما ماتَ، امّا انّه لا یبْقی مُؤمِنٌ فِی شَرْقِ الارْضِ وَ غَرْبِها، الّا حَشَرَ اللّهُ روحَهُ الی وادِی السَّلام.

هرجا بمیرد باک نداشته باش، چرا که مومنی نیست که در شرق یا غرب عالم بمیرد، مگر اینکه خداوند روحش را در وادی السلام محشور می کند.

پرسید: وادی السلام کجاست؟

حضرت فرمود:

ظَهْرُ الْکوفَةِ، امَّا انّی کأَنّی بِهِمْ حَلَقُ حَلَقُ، قُعوُدٌ یتَحَدَّثُونَ.[2]

پشت کوفه، مثل اینکه با آنانم که حلقه حلقه نشسته اند و با هم گفتگو می کنند.

روزی حضرت امیر علیه السلام از کوفه خارج شدند و به سرزمین نجف آمدند و بر زمین دراز کشیدند و به «اصبغ بن نباته» فرمودند:

یابْنَ نَباتَةَ لَوْ کشِفَ لَکمْ لَرَأَیتُمْ ارْواحَ الْمُؤْمِنینَ فِی هذَا الظَّهْرِ حَلَقاً یتَزاوَرُونَ وَ یتَحَدَّثُونَ.[3]

ای فرزند نباته، اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود، ارواح مؤمنان را می بینید که در اینجا حلقه حلقه نشسته اند و یکدیگر را ملاقات می کنند و باهم سخن می گویند.

و امّا جایگاه ارواح انسانهای پلید و محل اجتماع آنها، صحرای برهوت است. صحرائی خشک و سوزان و بی آب و علف در کشور یمن.

برهوت، نام چاهی در حضرموت در جنوب یمن است. گرمای سوزان آن محل، وجود مارهای سیاه، عقرب، جغد، حیوانات وحشی از خصوصیات آن منطقه است.

حضرت امیر علیه السلام می فرماید:

شَرُّ بئرٍ فی النّارِ بَرَهُوتُ الّذی فِیه ارْواحُ الکفّارِ.[4]

بدترین چاه ها در آتش چاه برهوت است که ارواح کفار در آن جای گرفته اند.

آن حضرت نیز می فرماید:

شَرُّ ماءٍ عَلی وَجْهِ اْلأرْضِ ماءُ بَرَهُوتَ وَ هُوَ الَّذی بِحَضْرَ مُوتَ یرِدُّ عَلَیهِ هامُّ الکفَّارِ وَ صَداهُمْ.[5]

بدترین آبها، آب سرزمین برهوت است و آن در «حضرموت» واقع شده و ارواح و ابدان مثالی کفار به آنجا می روند.

امام صادق علیه السلام هم فرموده اند:

انَّ مِنْ وراءِ الْیمَنِ وادیاً یقال له وادی بَرَهُوتَ وَ لا یجاوِزُ ذلک الوادی الّا الْحَیاتُ السُّودُ و البُومُ مِنَ الطِّیورِ، فی ذلک الوادی بئرٌ یقال لها بَلَهوتُ یغْدَی و یراحُ الَیها بِارْواحِ الْمُشْرِکینَ یسْقَوْنَ مِنْ ماءِ الصّدید.[6]

پشت یمن صحرائی است که آن را صحرای برهوت نامند، از این صحرا عبور نمی کند مگر مارهای سیاه و جغد. در این وادی، چاهی است به نام بلهوت.

روزی مردی خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسید، و اظهار نمود چیزی عجیب دیدم، حضرت فرمود: چه دیدی؟ گفت: سخت مریض شدم، گفتند اگر از چاهی که در برهوت است آب بیاوری سالم می شوی. مهیا شدم با خود مشک و قدحی برداشتم، صحرائی وحشتناک بود، خیلی ترسیدم، اما به خاطر آوردن آب مقاومت کردم.

ناگاه از بالا چیزی مثل زنجیر صدا کرد، کسی پایین آمد و گفت مرا سیراب کن، خواستم آبش دهم، ولی او را بالا بردند، و سه مرتبه چنین شد، در مشک را بستم و ترسیدم و به وی آب ندادم تا اینکه به خدمت شما آمدم. حضرت فرمودند: این مرد قابیل است و تا روز قیامت همانجا معذب است تا به جهنم واصل شود.

نورالابصار از قول مؤمن شبلنجی شافعی می نویسد، در مسجدالاحرام در مقام ابراهیم علیه السلام دور مردی را گرفته بودند، پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: راهبی مسلمان شده و خبری عجیب دارد.

رفتم و دیدم پیرمردی است پشمینه پوش با کلاهی پشمی، عظیم الجثه. از حال او سوال کردم. گفت: کنار دریا در صومعه خود بودم، روزی به دریا نگاه می کردم مرغی مانند کرکس بزرگ آمد، مقداری از انسانی را از دهان خود انداخت و آن را قی کرد و رفت. بار دیگر بازگشت و ربع دیگر را قی کرد تا اینکه چهار بار شد و آنچه قی کرده بود، انسان کامل شد، سپس باز آمد و یک ربع وی را بلعید و همینطور تا ربع چهارم. تعجب کردم و افسوس خوردم که چرا وقتی کامل شد از او نپرسیدم که کیست؟ روز بعد چنین شد، وقتی انسان کامل شد، دویدم و از وی سوال کردم کیستی؟ گفت: ابن ملجم هستم، قاتل علی بن ابیطالب، گفتم: داستان تو با این مرغ چیست؟ گفت: هرروز مرا به این صورت عذاب می دهد، اینک من به واسطه دیدن این حکمت به چشم خود، مسلمان شده ام.

پی نوشت ها

[1] فروع كافى، ج 3، ص 244.

[2] فروع كافى، ج 3، ص 243.

[3] بحارالانوار، ج 6، ص 242.

[4] فروع كافى، ج 3، ص 246.

[5] فروع كافى، ج 3، ص 246.

[6] روضه كافى، ج 8، ص 261.


لینک عضویت در کانال تلگرام الکوثرفارسی اینجا


سه شنبه 21 آذر 1396 - 10:36:49